معنی حزن و اندوه، غصه

حل جدول

عربی به فارسی

حزن

غم , اندوه , غصه , حزن , رنجش , سوگ , غم واندوه , مصیبت , غمگین کردن , غصه دار کردن , تاسف خودن

فرهنگ عمید

غصه

حزن، اندوه،
[قدیمی] آنچه در گلوگیر گیر کند،
* غصه خوردن: (مصدر لازم) غم و اندوه را در دل نگه‌داشتن، غم خوردن،
* غصه داشتن: (مصدر لازم) =* غصه خوردن
* غصه دادن: (مصدر متعدی) کسی را اندوهگین ساختن،

فرهنگ فارسی هوشیار

غصه

اندوه گلوگیر، حزن، غم و اندوه

مترادف و متضاد زبان فارسی

حزن

اندوه، دلتنگی، غصه، غم، کرب، کربت، گرفتگی، ملال، ملالت،
(متضاد) سرور


غصه

اندوه، تاسف، حزن، غم، محنت،
(متضاد) شعف، شادی

لغت نامه دهخدا

غم و غصه

غم و غصه. [غ َ م ُ غ ُص ْ ص َ / ص ِ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) اندوه و ملالت. حزن. رجوع به غم و به غصه شود.

واژه پیشنهادی

فرهنگ معین

غصه

آن چه در گلو گیر کند و فرو نرود، اندوه گلوگیر. [خوانش: (غُ صِّ) [ع. غصه] (اِ.)]

فارسی به عربی

حزن

حزن

معادل ابجد

حزن و اندوه، غصه

1232

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری